Friday, March 14, 2008

در ستایش «هیچی» و چهار گفتمان لکان و خلاصه کس و شرای داریوش برادری


این هم نقدی تازه بر نوشته‌های کس و شرداریوش برادری که کسخل فکر می کنه در روان‌کاوی، هنر و نقد فرهنگ می نویسه!
!!!!!!!! ها ها ها ها ها!!!!!!! فيلم مرگ در ونيز هم در رابطه با نوول توماس مان ساخته شده است و بد جوری مرا یاد شخصیت تخمی داریوش برادری میاندازه. ويسکونتي قهرمان کتاب توماس مان را از نويسنده به يک کمپوزر تغيير داده که بسيار به گوستاو مالر نزديک است . در اين فيلم ويسکونتي از فلاش بک براي نشان دادن تضادهاي قهرمان فيلم گوستاو فن اشنباخ استفاده کرده است . اين قهرمان داراي حساسيت هاي هنري است که با وسوسه هاي جنسي او نسبت به پسري جوان به نام تادزيو در جنگ است .فيلم به روشني جريان زيرين ذهن او را که در آميخته با هموسکسواليته است نشان ميدهد .افکار دروني اين کمپوزر در طول فلاش بک ها تنگناي روشنفکرانه او را مطرح ميکند .دوست او آلفردو مرتبا به نقش مبهم و ناروشن حساسيت و واقعيت درخلاقيت هنري اشاره دارد .در حالي که اشنباخ شسته و رفته به زيبائي ناب و انديشه روشن گرانهمعتقد است در يک فلاش بک ما شاهد عدم استقبال خشونت آميز کار هنري او توسط مردم و منقدين هستيم و در فلاش بک ديگري شاهد عدم برقراري ارتباط بين مغز و جسم اوويسکونتي در صحنه اي از تادزيو پسري زيبا و جوان در حال زدن پيانو به صحنه اي از گذشته اشنباخ ميرود که او را در فاحشه خانه اي با زني نشان ميدهد که در هر دوي اين صحنه ها او قادر به ارضا تمايلات جسماني خود نيست . اگر قسمت هاي فلسفي فيلم را کنار بگذاريم ويسکونتي با موفقيت به ما فردي از آريستوکراسي را در هتلي بسيار الگانت در ليدوي ونيز نشان ميدهد که آميخته با تصاويري نوستالژيک و احساسي و در واقع بدرودي است به دنيائي که به شکل فاجعه آميزي در حال ناپديد شدن است . او به آهستگي دوربين را به روي اطاقهاي مجلل نهارخوري با لابي هاي مجللو پر از مبلمانهاي اشرافي و گلها و غذاهاي بسيار با شکوه حرکت ميدهد .لاس زدن اشنباخ با هموسکسواليته تبديل به برخوردي بين روشنفکري سترون او با پيري - تنگناي اشنباخ با خود است . قهرمان شيطاني و سمبوليک رمان توماس مان نويد آور مرگ در زمان اپيدميوبا در ونيز است زيرا او نه تنها بدشگوني پوسيدگي و مرگ است بلکه آينه اي از يک استحاله سکسوال قبل از تسليم مرگ شدن ميباشد . شايد در طول تاريخ سينما چند فيلم توانسته باشند تصوير مرگ را به اين شکلي که ويسکونتي ارائه داده در ذهن تماشاگر حک کنند اشنباخ در ساحل در حالي که توسط سلماني هتل در تلاشي بي حاصل با رنگها و پودرها براي جوان نشان دادنش بکار برده در حالي که به بدن زيبا و جوان تادزيو خيره مانده مرگ را ملاقات ميکند و در حالي که رنگها بر اثر گرما و عرق مرگ به او شکل دلقکي را داده ميميرد.جان شما داستان عینهو این انترکیب داریوش برادری و جنده لندنی و دوست پسر برادری نیست؟

Thursday, March 6, 2008



به به به به مژده ....کوسه اعظم داریوش برادری دوباره کس شر تازه ای نوشته. خوب انتظاری هم نمی شه داشت از یه الاغ در جامعه اقتصاد آزاد !!!!!! این الاغ آزادي هاي فردي را هنوز به رسميت نمی شناسد که ديگر براي کل الهم اجمل این الاغ و دوستانش دير دير دير است که بخواهند آدم شوند !!!!!

Tuesday, March 4, 2008

بیماری روانی، اعتیاد و معتاد ایرانی

دوستان نميدانم چند نفر شما ميدانيد که هوشنگ گلشيري زماني که در دانشگاه اصفهان تدريس ميکرده مطالعه بسيارعميقي را راجع به دوران صفوي در ايران براي شخص خود پيگيري ميکرده .در مطالعاتش به حقيقت بسيار وحشتناکي رسيده بوده و آن وجود عده اي آدمخوار !!!!! در قصر شاه عباس بوده !!!!و مخالفان را جلوي اين آدمخوران با کالبد انساني ميانداخته اندتا آنان را بدرند!!!!!!!!!!!!!!!! در زمان شاه دو کتابي که در آن اشاره اي به آن شده خاطرم دقيقنيست ولي يا در کتاب بره گمشده راعي است يا شازده احتجاب که اشاره گنگي به اين موضوع کرده . ببينيد ما ملت بدبختیم چقدر که بايد گوزباقالیهایی مثل داریوش برادری روانی عنوان روانکاو به خودشون بدن و چپ و راست برینن.