Saturday, February 9, 2008

نقدی بر کس و شرای داروش برادری در روشنگری جنسی و ازدواج موقت


توماس مان ۱۹۵۵ -- ۱۸۷۵ نویسنده معروف المانی که در سال ۱۹۲۹ جایزه ادبیات نوبل را به خود اختصاص داد هنگام غلبه فاشیسم بر المان به خانه خود رفت درب را بست و تمامی کرکره ها را کشید و به دوستدارن خود اعلام کرد که تا روزی که فاشیسم مستقر است از خانه خود خارج نخواهد شد . پس از سقوط هیتلر و پایان یافتن فاشیسم عده ای از دوست دارانش به درب خانه او رفته و با خوشحالی و شعف به او گفتند : دیدی بالاخره فاشیسم پایان یافت او با چهره ای غمگین و سرد با انان روبرو گشت و گفت : اری فاشیسم از بین رفت ولی ما دیگر ان انسانهای قبلی نیستیم !! نکبت حکومتهای دیکتاتوری نه تنها هنگام در قدرت بودن انها بلکه سالیان و نسل ها پس از از بین رفتن انها گریبان بشر را رها نخواهد کرد. حالا هم نکبت دیکتاتور کوچولوی آلمان درس خونده تموم وبسایتهای کس و شر رو گرفته. وقتی ایران بودم هر وقت یک جائی اتش میگرفت و صدای اژیر ماشین اتش نشانی میامد خیلی از ادمای کوچه و خیابون میگفتند ماشین اتش فشانی داره میاد !!!! خیلی از کارای ما هم شبیه این قضیه است یک اشتباه بزرگ لفظی و فکری ... به جای گفتن اینکه این کسخل داریوش برادری یک روانی هست زیر اسمش می نویسه: روانکاو. بابا ما با یه آدم دیوونه سر و کار داریم . درست یک سال پس از انقلاب سهراب شهید ثالث در المان فیلمی ساخت به نام اتوپیا این فیلم که از شهرت کمی برخوردار است با بازیگران المانی و زبان المانی ساخته شده بود . داستان فیلم در باره یک فاحشه خانه در المان بود که خانم رئیس نسبتا خوبی انرا اداره میکرد اما جاکش بسیار خشن و ظالمی تمامی فاحشه ها و حتی این خانم رئیس را تحت فشار قرار داده بود و در نهایت خانم رئیس و فاحشه ها با کمک یکدیگر خدمت جاکش رسیدند و خود اختیار فاحشه خانه را بدست گرفتند . نوشته اخر عنصر پفیوزی به نام داریوش برادری مرا یاد این فیلم انداخت . اگر شرایط نوشته های این جاکش داریوش برادری را به این فیلم شهید ثالث تشبیه کنیم این عنصر پفیوز نقش گزارشگر ان فاحشه خانه را دارد و از انجا که روایتگر یک فاحشه خانه هم مانند تمامی ابعاد لجن زاری چنین باید ابله ای دست چندم از نوع جاکش و خانم رئیس باشد این الاغ با مغز کوچک خود تصمیم به عادی نشان دادن شرایط فاحشه خانه و اب توبه ریختن بر سر جاکشهای مثل خودش مینمایند . این ابله نمیفهمد که او یک جاکش است و جاکش جاکش است انگلی است که از قبل مشتی انسان بدبخت زندگی میکند کرمی است که وجود بی مقدارش بستگی به میزان ترس فاحشه ها و گزارش ابلهان خود فروخته چون او دارد و مطلقا با هیچ اب توبه ای کثافتی چو او قادر به پاک کردن چهره کثیفش نیست. ما به اندازه کافی از آنچه مربوط به دین و عرفان و اشراق میباشد صدمه خورده ایم که اینک با این عریانی انچه میبینم بتوانیم اندکی بیشتر فکر کنیم. دستاورد بشر برای زندگی بهتر نه با عرفان و اشراق بلکه با تحقیق و تجسس برای یافتن راهی بهتر و راحت تر و مدرن تر برای زندگی بشری بوجود امد. حالا کسخل داریوش برادری از عرفان زمینی می نویسد. باید مردم را از عقاید فاسد حفظ کرد و من اینجا سعی می کنم مردم را به عقاید فاسد داریوش برادری آگاه کنم. مثلا کسخلهای قبل از انثلاب که تخم و ترکه اشان شده این مرتیکه مفعون. جایی که حتی بخش مدرن جامعه نیز در کل این پیش تاریخ مغلمه ای بود از سنت و مدرنیته . نگاهی به جامعه شهری ایران قبل از انقلاب بیفکن زنان مینی ژوپ پوش که سفره ابوالفضل نذر میکردند و به دیسکو میرفتند مردان تحصیل کرده که در سقاخانه ها شمع روشن میکنند و همگی یک پارچه در عاشورا و تاسوعا سیاه پوشیده و بر سر و سینه خود میردند و میزنند . حال این کسخل داریوش برادری با دو کلاس سواد روانشناسی در کار روان خود گیر کرده، بین کیر مرد و کس زن دو شاخ مونده و کس کشهایی هم چپ و راست کس و شرهای این کسخل را چاپ می کنند چون اندازه خر و مادیون حالیشون نیست و فکر می کنند این همان مینی ژوپ و سینه زنی امام حسین است غافل از اینکه این یک روانی کسخل است که صبح تا شب مشغول چس نوشتن است و اندازه خر نمی فهمد. تمام نوشته هایش کلیشه ای و کس و شر است. حالا من یک بیلاخ به همه شما می دهم و می گویم از کونم بخورین که قنده ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها می بینی داریوش برادری کسخل: کس و شر نوشتن سخت نیست. تو هیج اصولی را پایبند نیستی و می بینی که این جور نوشتن هیپ هیپ هیپ ها ها ها ها تو مثل یه صفحه قدیمی خط دار پیوسته در حال تکراری.تو هم مثل الاغهایی مغز خری هستی که دست بچه های را می برند. داستانش را بی سواد نمی دانی برایت بگویم: در دیالوگی که مارلون براندو با مارتین شین داشت برایش داستانی گفت که بد نیست اینجا بنویسم . او گفت : جوان تر که بودم با گروهی به عنوان مسیونر به قبیله ای بدوی رفتیم و کل بچه های قبیله را علیرغم مخالفت والدین بر علیه واکسن فلج واکسینه کردیم . در راه بازگشت پس از چندین ساعت شخصی از قبیله خود را گریان به ما رساند و از ما خواست که برگردیم هنگامی که بازگشتیم با وحشت مشاهده کردیم که در قبیله روی زمین تپه ای از بازوهای کوچک قطع شده روی هم ریخته است انان دست چپ تمامی کودکانی را که ما واکسینه کرده بودیم از شانه قطع کرده بودند زیرا تصور میکردند که ما به این کودکان چیزی شیطانی تزریق کرده ایم . شاید اینجا بد نباشد اگر بگویم ان دو کلمه وحشت . وحشت که او قبل از مرگ گفت پیش بینی اینده ای بود که از نادانی و قساوت بشری حادث خواهد شد و ان اکنون است. تو از نادانی آدمهایی که فکر می کنند تو واقعا روانکار هستی سواستفاده می کنی و کس و شر هایت را شر و شر در اینترنت می چسی. حالا می بینی که مردی جلوی تو می ایستد و به تمام قیافه ات می ریند. هر و هر و هر ها ها ها ها هر هر هر هر هر ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها





1 comment:

Unknown said...

بابا این آقای داریوش برادری که قدیم به نام شاهپور همه میشناختنش گناهی نداره که اینجوری شده. ایشون این جور که از قرار
خودش قدیم به برخی از دوستانش تعریف کرده و این ور و اون ور پخش شده در دوران کودکی مدتها مورد آزار و استفاده
جنسی یک فرد بزرگسال قرار گرفته که از قرار جزو اقوامشون بوده یا مثل دائی یا عمو شاید هم یکی از بستگان یا دوستان
نزدیک فامیل. به هر حال این شخص در کودکی مورد صدمه شدید روحی روانی قرار گرفته. این طور که شایعه شده ایشون
بنده خدا اخیرن شدید به مصرف الکل یا مواد دیگه مبتلا شده, به همین دلیل هم شاید همراه مقالاتش عکس جدیدی از خودش به
سایتها نمیفرسته بلکه فقط همون عکسهای قدیمیش رو. صورتش حسابی باد کرده. ازعکسهای جدیدی که در صفحه فیسبوکش
گذاشته حالت غیر عادیش کاملا مشخصه!
2_